سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شکیبایى به اندازه مصیبت فرود آید ، و آن که به هنگام مصیبت دست بر رانهایش زند ثوابش به دست نیاید . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 86 آبان 23 , ساعت 1:26 عصر
سلام...

راستش چون این ایام منسوب به روز دختر بود؛نوشتنم گل کرده...

امروز روز تولد "عرفانه" است.مامانش دیشب بهم زنگ زد و دعوتم کرده که برم اونجا.تصمیم گرفتم برم براش هدیه ای مناسب بخرم.توی راه از خانه تا بازار هوس پیاده روی کردم.توی مسیر،همانطور که راه می‌رفتم،اگهی‌هایی می‌دیدم که به شیشه مغازه ها چسبانده بودند.مثل:

"به خانم فروشنده ترجیحا دوشیزه نیازمندیم".
"به خانم تایپیست ترجیحا دختر برای کار در دفتر خدمات کامپیتور نیازمندیم".
"به خانم فروشنده با روابط عمومی بالا نیاز مندیم".
"به یک منشی تر جیحا خانم برای منشی گری نیازمندیم"
"به یک بازار یاب خانم با پورسانت عالی نیازمندیم".

چشمان من موقعی کاملا گرد شده بود که دیدم جلوی درب ورودی کارواش یه خانم با ارایشی غلیظ با ظاهری قابل توجه عبور و مرور ماشینها رو کنترل می کنه و به اصطلاح راهنمایی می کنه !!!!

هنوز برام جا نمی افته ...هنوز چشمام گرد مانده ان!!!

اینجا چه خبره؟؟؟
سه شنبه 86 آبان 22 , ساعت 8:18 صبح
سلام...
اینجا توی شهرمون یک رسم بدی داره.اونم اینه که اگه مردا به استطاعت مالی هم برسند؛انگار مهریه جزء بدهی های خدای نکرده می‏مونه.منظورم اینه که چند روزی فکرم مشغول شده که به شوهرم بگم ،مهریه منو بدهد.اما چه جوری بگم؟ چه جوری بگم که هم راحت بدهد و هم فکر نکنه که لابد چیزیم شده؟مگه مهریه مال زمان بعد از طلاقه؟مگه باید بمیرم تا اون به وارث هام برسه؟
ای بابا!!!من الان لازم دارم.به خیر و خوشی هم می خوام ...
فقط نمی دونم چه جوری بهشون بگم مهریه ام می خوام؟ هم میخوام از من نپرسه که برای چی می خوام؟

توش مونده ام....

یکشنبه 86 آبان 20 , ساعت 11:21 صبح
 

دارم بالا می آورم...چرا هر روز من مثل هم شده اند؟ دارم در جا می‏زنم؟....



شنبه 86 آبان 19 , ساعت 8:36 صبح
اگه سلام نبود؛نوشته ام رو چه جوری باید شروع می‏کردم؟؟؟

پس...سلام...

داشتم فکر می‏کردم که انگار ادب تنها چیز اشرافی و لوکسی است که می توان اون را به بقیه هم هدیه داد.
مثل مواقعی که سوار اتوبوس هستیم؛میشه صندلی مون رو هدیه بدیم به یک ادم پیر یا خانمهای مسن و یا احیانا بچه به بغل...درسته؟

وقتی توی قطاریم یادمان باشه با ساکمون جای بقیه رو اشغال نکنیم.
یادمان باشه سرمان را داخل روزنامه بغل دستی‏مان نکنیم.
یادمان باشه کفش هایمان را در اتوبوس یا قطار در نیاریم.
یادمان باشه هنگام خواب سرمان را روی شانه‏ی بغل دستی مان قرار ندیم.
یادمان باشه پایمان را بیش از حد دراز نکنیم.پایمان رابا کفش روی صندلی مقابل نگذاریم.زیرا اغلب صندلی‏ها تمیز نیستند.حیف است که ته کفش‏مان کثیف بشن.
وقتی از جلوی پای دیگران رد می‏شیم ؛یادمان باشد بگیم :«معذرت می‏خوام.می‏شه منم رد بشم؟».

یاد من باشد که دیگه اینقدر نگویم:«یادمان باشد...».خسته ام کرد...

چهارشنبه 86 آبان 16 , ساعت 8:40 عصر
سلام...
دیشب مادر بزرگ خوانده‏مون به رحمت خدا رفت.مامانم به رسم اصفهانیها یه نیت شادی روح مادربزرگ خوانده‏مون حلوای کاکائویی پخت.(انصافا خیلی خوشمزه شده بود.)پسر 5ساله‏ام مشغول خوردن این حلواها شده بود.من بهش گقتم:«محمد حسین!وقتی حلوا خوردنت تمام شد؛برای مادر بزرگ یه فاتحه بخون.»
به من نگاه کرد و گفت:«برای چی باید بخونم؟»یه کم فکر کردم...اخه باید یه چیزی می‏گفتم که باعقل کوچک اون جور در بیاد اخه!؟..اهان !یه دفعه یادم اومد.بهش گفتم :اگه برای مادر بزرگ یک حمد با یک سوره بخونی؛اون‏وقت این فاتحه‏ی تو به دست مادر بزرگ می‏رسه.اون هم به شکل یه سبد پر از میوه‏ خوشمزه...
دیدم رفته تو فکر!
_عزیزم داری به چی فکر می‏کنی؟
_دارم فکر می‏کنم چه سوره‏ای بخونم که اصلا غلط نداشته باشم..
_تو یه سوره بخون.خدا ازت قبول می کنه ها...
_اخه مامان جون!اگه غلط داشته باشم،میوه‏ی لک زده برای مادر بزرگ می‏برن.

با همدیگه برای مادر بزرگ خوانده‏ی عزیز یه فاتحه خوندیم...روحش شاد...

جمعه 86 آبان 11 , ساعت 9:14 عصر
سلام...سلام...

بلدین سر کلاس بشینین؟ آدابشو بلدین؟

پس با من همراه بشین...

1ـ اگه احساس کردین استادتون شما رو دوست نداره،معنیش اینه که اون شغلشو دوست نداره.پس بهتره درکش کنین و با او مدارا کنین.
{توجه داشته باشیم که اگه او نبود،ماها چقدر نادان از دنیا می‌رفتیم.}...(انگار حالا پرفسور شده‌ایم...)

2ـ زندگی اونو با درس نخواندنمون خراب نکنین.

3ـ نگویید:"فهمیدم".(چون معمولا حقیقت نداره).

4ـ مدام به ساعتتون نگاه نکنین.

5ـهی فکر نکنین که اون داره بد درس می‌ده؛شاید این شمایین که بد می‌فهمین.
فکر نکنین از جریمه کردنتون لذت می‌بره؛ممکنه این اخرین راه حل درس دادن او به شما باشه.

6ـ لاستیک اتومبیلش را پنچر نکنین.(آخه ماشینش بی گناهه).

7ـ اگه در درسی نمره‌ی تک گرفتین،پدرتان را نفرستین تا با او زور آزمایی کنه.(قابل توجه برای غیر انتفاعی ها).

8ـ انصافا روز معلم را فراموش نکنین.(این اخرین راه عذر خواهی شما بابت شیطنت های شما در کلاس می‌تونه باشه.).


در هر سمتی که هستین،همیشه به یادش باشین و براش همیشه دعا کنین.
موفق باشین...

چهارشنبه 86 آبان 9 , ساعت 9:32 عصر
سلام...
امشب چقدر حال و هوای وبلاگ‏ها دلگیره؟؟همه جا غم...همه جا آه...همه جا غروب...همه جا نگران...این قیصر چه کرده که با مردنش تازه همه دارن می‏فهمن کی بوده؟چی شده؟مثل خود من!!!
تازه دارم دقت می‏کنم چی گفته؟چی سروده؟همه براش ناراحتن...از رفتنش اندوهگینن...
قیصر!!!خدا رحمتت کندچه کردی با این شعر‏هات؟با این احساس‏هات؟؟؟

قیصر! خدا رحمتت کند...

سه شنبه 86 آبان 8 , ساعت 8:28 صبح
سلام ...سلام...

این دفعه دارم اداب معرفی کردن رو به بچه هام یاد می‏‏دم ...نمی دونم درست دارم می‏گم یا نه؟

هرگز ما نباید دونفری رو که با هم اشنا نیستن،برای مدتی طولانی در کنار یکدیگر تنهاشون بذاریم.باید از قبل اونا رو به هم معرفی کنیم.(و گرنه تا اخر مهمونی هر دوشون فقط هی به سقف نگاه می‏کنن). یادمون باشه که همیشه فرد پایین دست رو (چه از نظر سنی،چه شغلی و ...)به فرد بالادست معرفی می‏کنن.منظور از بالادست‏ها اینا هستن؛

خانمها (در مقابل آقایون)
مسن‏ها (در مقابل جوانان)
رؤسای حکومتی (در مقابل بقیه‏ی افراد)

تذکر: حتی اگه پدرتون نیزبسیار قابل معرفی باشد،هرگز او را به یه دوست جوان معرفی نکنین؛بلکه دوست را به پدرتون معرفی کنین.اینجوری؛«بابا،دوستم حامد رو معرفی می‏کنم».
نه این که بگین:«اقا حامد! پدرمو بهتون معرفی می‏کنم».

اما اگه بر فرض فلانی سیاه پوسته و پدر‏تون به تبعیض نژادی معنقده،از قبل پدرتون رو از رنگ پوستش باخبر کنین.اگر هم بعد پدرتون خواست که دوستتون رو عوض کنین،پدرتون رو عوض کنین.
اگه دوست‏تون کشفی کرده،کشف اونو به پدرتون یادآوری کنین.«اقا فضل الله نژاد رو که کاشف قندشور است به شما معرفی می کنم».
توجه...توجه...«اگه دوست تون هم هیچ کشفی نکرده،نباید بگین:«اقای مجاهد رو که هیچ کشفی نکرده رو بهتون معرفی می‏کنم».
برای معرفی بی نوایی که نام فامیل عجیب و بسیارمشکلی دارد؛کافیه او را با نام کوچکش صدا کنین.مثلا؛به جای این که بگین؛ «بابا؛این دوستم یاسید علی تا فتح قدس و مکه،»میتونین بگین:«بابا اقای فاتح رو معرفی می‏کنم...

پی نوشت:به نظر می‏رسه بدون اینکه خودم بخوام وارد بازی ابجی پشت خطی شده‏ام.از دوستان خوب موجود در اددلیستم که دلم برای همه شون تنگ میشه یادی کنم مثل ..
کلک بهار مهربون...وقار خانم نازنین...پدیسار عزیزم ...ناتاناییل خوش فکر...تلاطم صبای شیطون...پشت خطی خوش زبون ...دیبا خانم...
همین جا ازبقیه می خوام دعوت دوستمون رو اجابت کنن..مثل..

اقای حامد...اقای مجاهد...اقای کمیل...اقای امید...اقای مظاهر...


دوشنبه 86 آبان 7 , ساعت 3:26 عصر
       سلام...
به کیا باید بگیم خدا حافظ؟
به کیا باید بگیم به امید دیدار؟؟

تا حالابهش دقت کرده بودین؟

به امید دیدار رو فقط به کسانی می‏گیم که امید داریم دوباره ببینیمشون.مثل دیدن استادمون،بچه هامون،مامان و بابامون،دوستای نازنینمون(چه مجازی،چه حقیقی)و...مثل دیدن صاحب کارمون(واسه گرفتن حقوق اخر برج‏مون)وخیلی های دیگه...شاید شما هم بدونین.خب اگه یادتون اومد ؛می تونین بگین...
ولی به کیا نباید بگیم به امید دیدار؟؟؟

به مکانیک اتومبیلمون که اتفاقا تعمیر کار بدی هم هست و لوازم دست دوم رو به جای نو قالب می کنه.
کسانی که احتمال زیاد می‏دیم دیگه اونا رو نمی بینیم.
محکومین به اعدام...
صاحب خونه‏مون(اخه اون خودش زودتر میاد به دیدنمون)...
مامور مالیات...
به کارمندای بیمارستان...
به مسوول بخش ای سی یو...
و از همه مهمتر به جناب ابلیس شیطان هنگامی که تازه از بودن با او توبه کردیم...

به این ادما هرگز نباید گفت :به امید دیدار؛بلکه باید گفت خداحافظ.
نظر شما چیه؟شما غیر از اینا کسای دیگه هم به ذهنتون می‏رسه که نباید بهشون بگیم :به امید دیدار!!!!!

به امید دیدار شما‏ها...و موفق باشین...
یکشنبه 86 آبان 6 , ساعت 6:38 صبح
  سلام...

ما ایرانی‏ها معمولا افرادی که دوستشون داریم رو می بوسیم.البته همیشه استثناهایی هم وجود داره.

 فقط دو طرف گونه رو ببوسین.آن هم هوایی.سومین بوسه«دلگی »به حساب می‏آد.(اصولا دست رو بوسی که تو ایام عید متداول شده؛عذاب اورترین کار برای آدما شده.اینجور مواقع سرماخوردگی،تنها نجات دهنده‏ایست که به داد آدم خواهد رسید.)
برای ادای احترام بیشتر می‏توان دست طرف را بوسید.دست استاد،پدر،مادر...ولی مواظب باشین.برای این کار هم قوانینی وجود داره.
_دست اشپزها رو نبوسین.خصوصا اگه ماهی پاک کرده باشه یا سیر و پیاز رو رنده کرده باشه.
_دست ادمای سالخورده ای که زمین گیر شده ان.(زمین گیر شده ها معمولا نمی تونن خودشون دستاشون رو بشورن.)
دست و صورت نوزادی که تازه به دنیا اومده باشه.
توجه...توجه...«اگه سرما خورده‏این و از بینی تان آب می‏چکد،محض رضای خدا دست هیچکس رو نبوسین».


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ